آبی دل

خنده را معنای سر مستی مدان،آنکه میخندد غمش بی انتهاست


kujaltbtj

پنج شنبه 26 / 11 / 1391برچسب:,

  توسط مهران  |
 

شرمنده......................

سلام

مخلص همه هستیم

شرمنده بروبچ

منبه چند تا دلیل مجبورم وبمو تا بعد از کنکور تعطیل کنم

1.سیستممو کلا بابام جمع کرده

2.کنکور در راهه و من هیچی نخوندم

3.برای درمان زانوم یه دوره معالجه در راهه که برای سال آینده بتونم تو تیم ذوب آهن بازی کنم آخه من از تیم فولاد به ذوب آهن منتقل شدم

خب شرمنده همه اونایی هستم که نتونستم برای این خدافظی خبرشون کنم و شرمنده همه بروبچ

برای تولدم میام  یه سر میزنم بهتون

28 اردیبهشت

حلال کنین

 

شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم

خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ و این یعنی در اندوه تو می میرم

در این تنهای مطلق که می بندد به زنجیرم

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد

و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق،از دلبستگی هایم؟

چگونه می روی با آنکه می دانی چه تنهایم؟

خداحافظ،تو ای هم پای شب های غزل خوانی

خداحافظ،به پایان آمد این دیدار پنهانی

خداحافظ،بدون تو گمان کردی که می مانم؟!

خداحافظ،بدون من یقین دارم که می مانی!!!

 

دو شنبه 19 / 1 / 1391برچسب:,

  توسط مهران  |
 

داستان های کوتاه...

سلام

خوبین؟؟؟؟

منم بدک نیسم.

عید خوش گذشته؟؟؟؟

منا که یادتون نرفته دعا کنین؟؟؟

حال آپ کردن نداشم.

فقط بخاطر شما دوسای گلم اومدم و این آپ رو گذاشتم

حرف بسه

سعی کردم داستان کوتاه زیبا بذارم براتون که حوصلتون سر نره و بخونین تا آخر داستانا رو:

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادرپسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!

شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...
گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !! و در دنیا رو سه  چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون و سومی را یادم رفت. اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه .

خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد....
- آهای، آقا پسر!
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک  با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:
- شما خدا هستید؟
- نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!
- آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید

 

وقتی حس کردید خیلی تنهایید و هیچکس رو ندارین کافیه به آسمون نگاه کنین

 

هرکه در این درگه مقرب تر است

جام بلا بیشترش میدهد

 

جمعه 9 / 1 / 1391برچسب:,

  توسط مهران  |
 

تبریک و چندتا عیدی توپ...

سلام

چطورین؟؟؟؟

منم خوبم...

خب تا عید کمتر از 9 ساعت دیگه بیشتر نمونده

منم سر سفره هفت سین دعا کنیدااااااا

خب بریم سر اصل مطلب

چندتا آهنگ توپ به عنوان عیدی براتون میذارم که امیدوارم دانلود کنین که اگر این کار رو بکنین پشیمون نمیشید:

اولین عیدا دو تا آهنگ از سامان جلیلی عزیزمه که واقعا سبکش حرف نداره:

فرصت زندگی: 

 

MP3 320 MP3 128 OGG 56 MP3 20
Download Download Download Download

 سردرگم: 

 

MP3 320 MP3 128 OGG 64 WMA 32
Download Download Download Download

 

عیدی بعدی دو تا آهنگ جدید از محسن یگانه ست:

خیلی دلم ازت پره:  

 

MP3 320 MP3 128 OGG 64 MP3 32
Download Download Download Download

 فراموشی: 

 

 

 

MP3 192 MP3 128 OGG 64 WMA 32
Download Download Download Download

 آهنگ بعدیم از محسن چاوشی گذاشتم چون واقعا حسب حال خودمه:

(محسن چاوشی رو دوست ندارم ولی چون این آهنگش واقعا زیبا بود گذاشتمش براتون)

لباس نو:

 

MP3 320 MP3 128 OGG 64 WMA 32
Download Download Download Download

 امیدوارم خوشتون بیاد و منم به خاطر همه ی خوبیا و بدیام تو این یه سال حلال کرده باشین

بخدا الان که دارم این مطلب رو مینویسم بغض کردم و چشمامم داره خیس میشه

شب عید برام اصلا جالب نیس

خوش باشید دوستای عزیزم

ضمنا آهنگا را حتما دانلود کنین بخصوص آهنگ چاوشی و سامان جلیلی رو

نظرم یادتون نره

 

چهار شنبه 29 / 12 / 1390برچسب:,

  توسط مهران  |
 

یه جنایت ..............................................

سلام

چاکر همه رفیقا و رفقا و دوستا واینا هسیم.

چه خبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خوش میگذرد بهتون؟؟؟

عید که داره میاد...به به....چه کیفی بده عید امسال

اول عید رو پیشاپیش بهتون تبریک میگم و از خدا میخوام سال خوبی رو داشته باشین و سال خوشحالی خودتون و ناراحتی دشمناتون باشه

حتما به عنوان مطلبم دقت کردین

تو ادامه مطلب از یه جنایت خنده دار نوشتم که برین بخونین بد نیست

ضمنا چندتا عکس هم از بروبچ کلاس گذاشتم که خودمم جزوشون هستم

بفرمااااااااید ادامه مطلب


ادامه مطلب

دو شنبه 27 / 12 / 1390برچسب:,

  توسط مهران  |
 

عشق و ....

تا حالا شده به کسایی بر خورد کنین که فقط ادعای عشق میکنن ولی نمیدونن عشقو چطور مینویسن؟؟؟؟

اکثرا هم که عشق رو با هوش اشتباه میگیرن و بعد از این به هم حسابی بووووووق کردن از هم جدا میشن.

عشق یعنی چی ؟؟؟

کی میدونه؟؟؟؟؟؟

شاید یعنی:

ولی نه این نیست.بیایین ادامه مطلب تا بهتون بگم عشق یعنی چی؟؟؟


ادامه مطلب

یک شنبه 12 / 12 / 1390برچسب:,

  توسط مهران  |
 

حال گرفتنم بدهاااااااااااااااااااااااااااااااا

سلام برو بچ

مخلصم...

چه خبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حالم گرفته بسیاررررررررررررررررر

امروز یه اتفاق افتاد که حالم گرفته شد که تو پستای بعد میگم براتون

یه دلیل دیگه ام هست که حالم گرفته ست.

قرار بود که با مدرسه دسته جمعی بریم مشهد ولی یه اتفاق افتاد که کنسل شد که اونم بعدا میگم براتون

بیخیال این حرفا

برین ادامه مطلب یه شعر توپ گذاشتم براتون


ادامه مطلب

دو شنبه 6 / 12 / 1390برچسب:,

  توسط مهران  |
 

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

سلام بر صبح امیدم و سلام بر آفتاب محولم

سلام بر شبنم تازگی باورم و سلام بر نسیم امید دوباره ام

وسلام خیلی خیلی خیلی ویژه به همه دوستای اینترنتیم.آقایون و خانوما حالتون چطوره؟؟؟

ما نبودیم چه خبر؟؟؟

خوش گذشته؟؟؟؟

یه خبر دسته اول دارم بروبچ. من دوباره برگشتم.

هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

برا اولین مطلب بعد از بازگشتمم یه شعر ازون خوشملاش گذاشتم

همراه
مـــــــــن
تنــــــها با تو
تا اوج عشـــــــق
هـم پـــــــــــــروازم
با قلب تودلدارمن هم آوازم
توهمپـــــــــای من، تنـــها با من
هـــــــــــــــــــم آوایـــــــــــــــــــــ ــی
با درد مــــــــــــــــن، آشنـــــــــــــــایــی
تکیـــــــــــــــــــه گاهی ، همصــــــــــدایــی
ما فریاد عشـــــــــــــــــــق، در قلب شــــــــب
دلـــگرمی عاشــــــــــقای بیصــــــــــــداییــــــ ــــم
ما، دل میبازیم دریا دریا ،تابیکران،عاشقای بی پرواییم
تو، با مــــــــــــن بمـــــــــــان، ای مهـــــــــــــــــــــرب ان
چون ماه شــــــب در آســــــــمان؛ بر من بتــــــــــــــــــــاب
تا بیـــــــــــــــــکران مثـــــــــــــــــل مهتــــــــــــــــــــــ اب
مــــن تا مـرز جان؛ از عشقمان میسـوزم ای آرام جـــان
بر من بتـــــــاب تا کهــــکشــان مثــــل آفتــــــــــاب
ما؛ فریــــاد عشـــق در قلــــب شب دلگـــــرمی
عاشقــــــــــــای بیصــــــــــــــــــــدا ییم
ما؛ دل میبازیم دریا دریا تا بیکران
عاشقـــــــای بی پــــرواییـــــــــم
ای تورؤیـای شبهای مـــــــن
عشق و ببین تو چشمای من
دستات و تو دســت من بگذاردرلحظه های دیـدار

سه شنبه 30 / 11 / 1390برچسب:,

  توسط مهران  |
 

ای خدا...

 عکس   شعر ،متن عاشقانه و عکسهای رمانتیک مخصوص عاشقان دلشکسته

 

ای خدای مهربون دلم گرفته

با تو شعرام همگی رنگ بهاره با تو هیچ چیزی دلم کم نمیاره

وقتی نیستی همچیم تیره و تاره کاش ببخشی تو خطاهم رو دوباره

ای خدای مهربون دلم گرفته از این ابر نیمه جون دلم گرفته از زمین و آسمون دلم گرفته

آخه اشکام رو ببین دلم گرفته تو خطاهام رو نبین دلم گرفته تو ببخش فقط همین دلم گفته

توی لحظه های من شیرین ترینی واسه عشق و عاشقی تو بهترینی

کاش همیشه محرم دل تو باشم تو بزرگی اولین و آخرینی

 عکس   شعر ،متن عاشقانه و عکسهای رمانتیک مخصوص عاشقان دلشکسته

 

ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است فردا به چشم اما امشب دلم گرفته

 عکس   شعر ،متن عاشقانه و عکسهای رمانتیک مخصوص عاشقان دلشکسته

 

دلم تنگه……..
                     دلم گرفته …………
                                      دلم گریه می خواد ……….      

آری دلم گرفته٬ از این روزگاران بی فروغ ! از این تکرارهای ناپایان !

دلم گرفته از این همه کینه …. این همه دروغ !

از این مردمان نا مهربان و بی وفا دلم گرفته …….

دلم برای کوچه پس کوچه های مهربانی ها تنگ است !

دلم تنگ است برای کودکی ام که پاورچین پاورچین روی سنگفرش های زندگی بی دغدغه قدم می زدم !

دلم برای دلتنگی های شیرین و انتظارهای کشنده تنگ است…!

نمی دانم کدامین نامهربان ٬ خواب را از دیدگانم دزدید که

اینگونه در حسرت و دلتنگ خواب شیرینم سرگردانم ؟!

دلم گرفته ! دلم تنگ است ! روزگار چشمانم طوفانی است و در انتظار باران های سیل آساست…..

    آره !

    این روزا دلم بدجوری گرفته … چشمام منتظر یک بهونه است

                                   که هی بخواد بباره….

 عکس   شعر ،متن عاشقانه و عکسهای رمانتیک مخصوص عاشقان دلشکسته

 

خدای مهربان

گفتم: خسته ام….
گفتی: لا تقنطوا من رحمة الله…از رحمت خدا ناامید نشوید(زمر/۵۳)
گفتم:هیشکی نمی دونه تو دلم چی می گذره…
گفتی: ان الله بین المرء و قلبه…خدا حائل است میان انسان و قلبش(انفال/۲۶)
گفتم: هیچ کسی رو ندارم…
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید…ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم(ق/۱۶)
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی…
گفتی: فاذکرونی، اذکرکم…منو یاد کنید تا یاد شما باشم(بقره/۱۵۲)

پنج شنبه 5 / 8 / 1390برچسب:,

  توسط مهران  |
 

خاطره از خودم

سلام به همه دوستای عزیزم

چطورین؟؟؟

امروزم از خودم براتون نوشتم دوباره

امیدوارم که قشنگ نوشته باشم.

برای این که ببینین چی نوشتم برید به ادامه مطلب

ضمنا نظر یادتون نره

ممنون


ادامه مطلب

پنج شنبه 28 / 7 / 1390برچسب:,

  توسط مهران  |
 

دختر فدا کار

همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به
دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود.

ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.

آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.

گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟

فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:

باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید…. آوا مکث کرد.

بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟

 

برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید

 



ادامه مطلب

چهار شنبه 11 / 7 / 1390برچسب:,

  توسط مهران  |
 

بیان عشق

 

 
سلام
به همه پیشنهاد میکنم این داستان رو تا آخر بخونن
قول میدم بهتون که پشیمون نمیشید
 

 

 

 

یك روز آموزگار از دانش آموزانی كه در كلاس بودند پرسید:آیا می توانید راهی غیر تكراری برای بیان عشق،بیان كنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با "بخشیدن "عشقشان را معنا می كنند.برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین"را راه بیان عشق عنوان كردند.شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی "را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین پسری برخاست و پیش از اینكه شیوه ی دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان كند،داستان كوتاهی تعریف كرد:یك روز زن و شوهر جوانی كه هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپه رسیدند در جا میخكوب شدند.
یك قلاده ببر بزرگ،جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر ،تفنگ شكاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید

 

 


ادامه مطلب

پنج شنبه 7 / 7 / 1390برچسب:,

  توسط مهران  |
 

داستان...

 

خیلی ساده اتفاق افتاد. یک روز سرد زمستان یبود. شال و کلاه کرده بودم به سرکار بروم که توی کوچه دیدمش... ساک به دست و با صورت سرخ شده از سرما و مستاصل... کاغذ نشانی را جلو آورد و من با تعجب پرسیدم:
 

- پلاک 21 ؟!
سرم را بالا گرفتم. صورت ظریف و بی رنگش منتظر جواب بود... خواستم بگویم با کی کار دارید؟ شما کی هستید؟ از کجا آمده اید؟ ... اما فقط دستم را به طرف در سبز رنگ خانه مان دراز کردم و او بی درنگ ساکش را دوباره به دست گرفت و رفت.
چند لحظه ای سرجایم خشکم زده بود...

 

هر چه فکر کردم دیدم فامیل و دوست و آشنایی نداریم که به او شباهت داشته باشد. چشم های عسلی داشت و ریز نقش بود.
دلم می خواست برگردم خانه و ببینم این مهمان ناخوانده کیست، اما دیر شده بد و اصلاً حوصله غرغرهای رئیس اداره را نداشتم...

برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید

نظر یادتون نره

 


ادامه مطلب

سه شنبه 27 / 6 / 1390برچسب:,

  توسط مهران  |
 

 



زندگی... زندگی چون قفسی است قفسی تنگ پر از تنهایی و چه خوب است لحظه ی غفلت آن زندان بان و بعد از آن هم پرواز..... از این که این وبلاگ رو برای بازدید انتخاب کردین ممنون من مهران هستم. 18 ساله از اصفهان. ‏اميدوارم از مطالب ارائه شده خوشتون بياد. نظر یادتون نره راستی اگه با هام حرف خصوصی دارین برام ایمیل کنید حرفاتونو اینم ایمیلم: mehranzamanepoor@yahoo.com


 

داستان های زیبا
دانستنیها
شعر و متن عاشقانه
دانلود آهنگ

 

 kujaltbtj
 شرمنده......................
 داستان های کوتاه...
 تبریک و چندتا عیدی توپ...
 یه جنایت ..............................................
 عشق و ....
 حال گرفتنم بدهاااااااااااااااااااااااااااااااا
 سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
 ای خدا...
 خاطره از خودم
 دختر فدا کار
 بیان عشق
 داستان...

 

بهمن 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390

 

مهران

 






کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
همسریابی
درگاه پرداخت اینترنتی

 

پرو فایل خودم(در مورد خودم)
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
سفارش آنلاین قلیون

 

RSS 2.0

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 116
بازدید کل : 16517
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 405
تعداد آنلاین : 1



Alternative content